رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

رها عشق مامان وبابا

خوشا شیراز

 دو هفته قبل یه سفر کوچیک داشتیم به شیراز.مامانجون وبابابزرگ وخاله فاطی اینا و نوید اینا و.... رها گلی ما عاشق حافظیه شده بود و....خدا که هرکسی میدیدش یا قربون صدقه اش میرفت یا باهاش عکس می گرفت و.... قربونت برم که اینهمه ماهی با یه روابط اجتماعی خوب...چند تا از عکسای شیراز رها خانم:   باغ ارم                اینجا یه آقایی سرگرمش کرد تا موفق بشیم عکس بگیریم       عاشق حافظ           آرامگاه سعدی   شیطون رو داشته باشید....   ...
13 مهر 1392

14 ماهگی

رهای نازنینم امروز 14 ماهه شدی. بیشتر از 420 روزه که خدا بزرگترین موهبتش رو به من داده/حس مادری.... احساس عجیبیه/تا تجربه اش نکنی نمیتونی درکش کنی.رها عزیز دلم تو این مدت من وبابا ابی تلاشمون این بوده که تو احساس راحتی کنی...خوشحال باشی و...بخندی...ذوق بکنی وما هم ذوق تورو... گاهی شده از خستگی وفشار کار و ....از غذا نخوردن و بهم ریختنات و شکستنات و...عصبانی شدم وچند بار بلند بهت تذکر دادم و..اما بعدش بابت همین بلند حرف زدن هم پشیمون میشم و عذاب وجدان میگیرم.مامانجون ببخش وبذار پای خستگیم...روح لطیفی که تو پیکر ظریفت گنجیده است میتونه ببخشه. روزهای با توبودن متفاوت ترین وبهترین روزهای عمرمه/عزیزکم دعا بکن ومیکنم که این روزها رو خدا هم...
9 مهر 1392

چارلی بانمک

سلام /وقتی مسافرت بودیم میترا خانوم دختر خاله بابا ابی همراه با باران وبهار عزیز اومده بودن اینجا ورها ومامان نتونستن ببیننشون./باران یه هدیه خوشگل واسه رها گلی ما اورده بودوبه مادر جون داده/رهای عزیزم وقتی بازش کردی اولش تعجب کرده بودی اما شب اومدی دست مامان رو گرفتی وبردی پای ویترین اسباب بازیات واشاره کردی تا بهت بدم/وقتی دادمش بغلش کردی وکلی ذوق.... اسمشو گذاشتیم چارلی /خیلی بانمکه...خواب آلو  وتنبل.... رها همینجا از باران عزیز تشکر میکنه/باران جون مرسی/خیلی قشنگههههههههههههه اینم عکس چارلی نرم آلو     ...
9 مهر 1392

اوج بازیگوشی

سلام /مدتیه مامان نتونسته به وب رها گلی سر بزنه/مسافرت شیراز وبعدش سرماخوردگی وحشتناک و.... انشالا جبران میکنم/عکسای شیراز رها رو هم میذارم تاببینید دخترم چه میکرد توی حافظیه و..... ماشالا خیلی جنب وجوش داره/قربونش برم از بس تحرک داره همه میگن به همین خاطر اینقدر ریزه میزه است!اما خودم نگرانش میشم تا میشنوم.. این عکسا مال ساعت 12 شبه/واسه رها خانوم انگار صبح اول وقته!     دست میزنه,میرقصه     الهی من فدات بشم/قربون شکل ماهتم برم. ...
7 مهر 1392

ملوسک/عروسک

عزیزم دیروز عصر طبق قرار قبلی و البته علی رغم میل بابایی رفتیم عکاسی/بابا ابی از عکاسی خاطره خوبی نداره چون سری قبل که رفتیم اونی نشد که فکرمیکرد/اما من برام مهم نیست که عکسات عالی نشد ومهم اینه که ازت تو هر مرحله ای عکس داشته باشیم البته خودم مدام ازت عکس میگیرم اما عکسی که عکاس بگیره یه چیز دیگه است...خلاصه رفتیم باهم وطبق معمول خانم عکاس هم عاشقت شده بود اما سرکار علیه رو مگه میشد بخندونی؟!!!! اونقدر جدی بودی که نگوووووو هرجایی که میریم همه عاشق رهایی میشن  پریروز توی مجتمع کوثر خانمه بهت میگفت خاله قربونت برم با اون کفشای عروسکیت/یه خانمی هم گفت تو عروسکی اینقدر کوچولو ونازی یا ملوسک؟ مغازه داره رو بگو بابا داشت ازش قیمت دستبن...
26 شهريور 1392

بدون عنوان

رهای نازنین داره تلاش میکنه صحبت کنه/الهی قربونت بشم دائم داری حرف میزنی اما هنوز بیشترش نامفهومه/دیگه بابا ومامان وعمو وآب ونون واینا رو واضح وبجا بکار میبری/نوید رو میگی ن ن و....گاهی هم یه کلمه از بین حرفای مارو واصح میگی اما دیگه تکرار نمیکنی/ روز جمعه خونه مامانجون رفتی سرکابینت وهاون دستی رو آوردی بیرون مامانجون گفت قربونت برم این سنگینه و بعدش یه دفعه گفتی سنگینه و ما کلی ذوق کردیم اما دیگه هرچی بهت گفتیم بگو نگفتی! راستی پنجشنبه شب خانوم جون(مادربزرگ مامان)شام دعوتمون کرده بودتوی باغ خاله زهره اینا/خیلی بهت خوش گذشت و پارسا کوچولو (4 ماه ازرها گلم کوچیکتره)سوژه خوبی برات بود.. مامانجون به مناسبت روز دختر واسه رهایی یه ژاکت سفید...
24 شهريور 1392

مسافر کوچولو

رها گلی یه مسافرت کوچولو داشتی به چادگان و خیلی هم بهت خوش گذشت... قربونت برم اونجا تا دلت خواست بازی و جنب وجوش ورقص و هرکاری دلت خواست کردی...  اینم چند تا عکس از گل گل خانوم ما     اونجا از عصرتقریبا سرد بود     رها خانوم داره آش رشته میخوره(نوش جونت عزیزم)             بد آموزی         اینم نتیجه اش         شما خودتم شکل گلی خانمی             ...
19 شهريور 1392

روز دختر

روز دختر بر همه دخترای گل ونازنین مبارک.یه تبریک مخصوص هم رها خانم به دخترخاله های گلش میگه همراه با آرزوی سلامتی.روزتون مبارک فرشته های نازنین...... اینم چند تاعکس از شیرین کاریای جیگر ما:(اینا فقط نمونه است چون لحظاتی که فاجعه می آفرینه اغلبش از شانس بد ما دوربین دم دست نیست) داره قوری واسباب بازیارومیریزه توی لباسشویی       لباساشو ازتوی لباسشویی درمیاره.... بچه های نسل امروز و...خط  ونشون   جاشمعی وسوئیچ ماشینو ووسایل کابینت و... ...
19 شهريور 1392