رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

رها عشق مامان وبابا

فرشته ای روانه دبستان

سلام . رهای عزیزم امسال مدرسه میره، تابستونی کلاس بلز رو شروع کرده ودوترمش رو گذرونده،دختر با استعداد من،شیطنت هاش هر مقطعی عوض میشه و شکل دیگه ای میگیره. رهای نازنینم دایم بازی ،دوچرخه سواری ،آرایشگاه بازی،.....گاهی من خسته میشم اما انرزی تو بی نظیره ماشالله.همیشه همینطور شادو کودکانه بمان.قربونت بشم که اینهمه ماهی
18 شهريور 1397

دختر خانم من....

دخترم خانمی شده واسه خودش.رهای خوشگل من از اول مهر امسال میره پیش دبستانی (مهدالرضا). الان عکسش در دسترسم نیست که بذارم اما حتما اینکارو میکنم.رهای نازنینم هر روز که میاذ=د کلی تعریف میکنه از کارایی که توی درسه انجام داده....ماشالله که اینهمه عاقل وبا شعوری. به نظرم میرسه از همسن وسال های خودش خیلی فکورتر,فهیم تر وبا شعورتره.خونه بابا جون ابی روضه بود ودیشب شب آخرش بود...اونجا اینقدر قشنگ با بچه های کوچکتر از خودش ؛بزرگتر....رفتار میکرد که نگو! راستی بعد از عروسی دایی جون مجیدش (27/6/1396) که با لباس عروسش و اون موهای شینیون شده خوشگلش خوب  رفت واومد ورقصید و.... با زندایی فریبا رفت ارایشگاه خاله سهیلا وموهاشو مدل ریحانا کوتاه کرد.خی...
2 اسفند 1396

سال نو

حکایت مامان بیزی مال منه که سالی یه بار میام توی وب رها خانم یه چیزی بنویسم وبرم. چهاردهمین روز سال 1396 هستیم.رهای نازنینم امسال از مهر ماه رفت مهد کودک چیستا.خانم فخار مدیر مهربون مهد ووخاله آرام وبعدش خاله زهرا.                    رها جان تو فهیم ترین دختری هستی که تاکنون دیده ام.عزیز دلم با شادیت شادخواهم شد واز غصه هایت غمگین. شیطنت هایت رنگ وبوی درایت ودانایی گرفته و بازیهایت با شعور همراه شده... عاشقتم دختر گلم.رهای نازنینم .مرغ عشق من ؛پنجمین بهارت خجسته باد. ...
14 فروردين 1396

بدون عنوان

سلام 16 روزه وارد سال 95 شدیم.ما امسال عید عروسی عمو(عمواسماعیل) رو توی ایام عید داشتیم ورها خانم از مدتها قبل تر توی ذوق وهیجان عروسی بود... دقیقا یه روز مونده به شروع روضه خونه باباجون اینا(ایام فاطمیه) رها از روی میز آرایش افتاد ودست چپش شکست. وای خدا خیلی اذیت شد.درد زیادی کشید وموقع عکسبرداری واتل وگچ و.... مداوم گریه  وبیقراری میکرد. 22 روز توی گچ بود وروز قبل از عروسی گچش رو باز کردیم. خداروشکر الان خیلی خوبه ودستش کاملا خوب شده.ولی شیطنتش بیشتر از فبل شده(داره تلافی اون اسارت 22 روزه که نمیتونست راحت بازی کنه رو درمیاره دخترم,نازنینم منو بخاطر همه خستیگیهام وبیحوصله گیهام ببخش.عاشقتم ...
16 فروردين 1395

بدون عنوان

سلاااااااااااااااااااااام به خانوم گل....رهای نازنینم عزیزم مامان اونقدر گرفتار شده که فرصت مطلب گذاشتن هم ندارم.رهای عزیزم اونقدر پیشرفت کرده که نگو....هزار ماشااالله . خدا روشکر شاد وشنگول وشیطون! خانوم گلم اونقدر شیرینه که نا گفتنیه....همه کاره خونه مادری و خونه خودمون و...عاشق بچه هاست وهرجایی که بریم برای خودش زود دوست میشه و... جدیدا با نوید ناسازگاری میکنند!عاشق دایی جون مجیده ووقتی اصفهانیم یکسره آویزونه داییه.هر بار آخر هفته ها 2-3 بار باید با دایی مجید بره سوپری و..... عاشق زن عمو هم هست وخیلی ازشون تعریف میکنه.دوتا دختر داره :بهار ونازنین ومدام توی کری یر وکالسکه میبردشون پارک و.... دوتا دوست خیالی هم داره :سمانه...
3 خرداد 1394

دخترم/بهارم و...

رهای نازنینم پیشاپیش نوروزت مبارک. عزیزم این دومین بهار تو است وامیدوارم شنوای تبریک  100 امین بهارت باشی. تو که هستی همه چیز تازه وشاد وبانشاط است وتنها تویی که هیجان ((زندگی))را در ما زنده نگه میداری. از ته دل آرزوی سالی شاد و سلامت همراه با پویایی ومهربانی برایت آرزومندم. ضمنا ما هنوز خرید عید نرفتیم رها جون  چند روزه که مدام از ما کفش قرمز میخواد.  قربونت بشم بروی چشم.
23 اسفند 1393

بدون عنوان

رها خانم نازنین خسته نباشی از اینهمه شیطونی... خانم شما چند تا خانواده رو بطور جدی دنبال خودت میکشی!!عزیزم کافیه 4 شنبه عصر بشه وما نرفته باشیم اصفهان,سیل تلفناست که میزنن ومیگن چرا رها رو نیاوردی؟!!خاله وراضی و دای جونها و..... عزیزم تو بزرگترین دلیل زندگی ما هستی.... تازگیا داری روی نقاط ضعف من بابا گیوی کار میکنی.مثلا وقتی از دستت ناراحت میشم فوری میای ومنو بغل میکنی و میگی : مامان خدا مامانجونمو بیامرزه!!!!!! دیشب گفتی مامان من باید دستشویی برم ومن که دستم بند بود وکمی معطلت کردم یه دفعه گفتی زود باش بیا لا اله الا الله!! چند روز پیشبود صحبت شد بریم کیش وفردا صبحش اومدی گفتی مامان پاشو بریم کوووش (کیش)وبرام پالتو و چمکه (چ...
2 اسفند 1393

غوغا به پاکن....

رهای خوشگل من سلام.این شعر غوغا به پاکن رو مادری واست میخونه واز حفظ شدی و میچرخی ومیخونی ودلبری میکنی.... پروژه از پوشک گرفتن شما هم دیگه به روزهای آخر رسیده وخیلی سخت بود.راستی پنج شنبه بهد از حدود یکسال رفتیم پیرایش کودک هشت بهشت وموهای رها گلی رو کوتاه کردیم(گرد دخترونه)....واز اون روز شیطنتهات بیشتر شده !!اصلا قیافت هم مثل بچه شیطونای ناقلا شده...الهی قربونت بشم..... جدیدا عاشق این شدی که بریم فروشگاههای بزرگ وتوی سبد بشینی وخرید کنی و...... چند شب پیش هم یه دفعه ای گفتی مامان:من میرم روغن ماشینمو عوض کنم !!!من وبابا ابی اونقدر خندیدیم که نگووووو رهای نازنینم عاشقتیم.
30 دی 1393

مرغ عشق

رها نگو بلبل بگو..... ماشا الله به این صحبت کردن.روضه خونه ننه مرکز همه توجهات بود.هرکسی از آشنا وغریبه وزن ومرد وپیر و جوون همه مبهوت شیرین زبونیهات شدند. عزیز دلم از مسافرت به مشهد که اومدیم (اواخر مهر ماه) بیقراری و بیخوابیت بیشتر شده.راستی اونجا خادمهای حرمم خم میشدند وتورو میبوسیدند. نماز میخوندی وقرآن ورق میزدی وژست عبادت وتریپ مومنیت منو کشته بود. الهی قربونت برم.
21 آبان 1393