این روزها...
این روزا رها خانوم اصلا قابل پیش بینی نیست/هر روز که میگذره ورژن جدیدی از شیطنت و....رو میکنی وما روهم ذوق زده کارات میکنی:
به حبیب که فعلا خیلی باهاش جور شدی ودوستش داری به قول خودت ننه(می می )میدی!تکونش میدی ولالایی میکنی که بخوابه!غذا ومیوه و.....بهش میدی ودر ضمن سر میز هم باید باما بشینه .....وباهاش حرف میزنی وبهش میگی داغ داغ(با اشاره به بخاری)...با خودت صبحها میبریش خونه مادرجون وظهر حواست جمعه که برش گردونی و....
جدیدا مهمونی هم باهامون میاد:
یه وقتایی هم میندازیش زمین ونگاه میکنی ببینی چه اتفاقی براش میفته؟!!
راستی یه عشق جدیدت هم اینه که باغچه و گلهای خونه مادر جون رو با دبه های بزرگ آب بدی و....
درش رو بازکنی وببندی وبکشی و....
عاشقتم شیطون بلا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی